معرفی چند کتاب خوب برای خواندن !!

معرفی چند کتاب خوب برای خواندن و لذت بردن با کمک پیشنهادات شما

معرفی چند کتاب خوب برای خواندن !!

معرفی چند کتاب خوب برای خواندن و لذت بردن با کمک پیشنهادات شما

کتاب فرندز


  • حجم : 478.۵۰ کیلوبایت
  • مدت زمان : ۰۸:۰۶:۰۶
  • نویسنده : متیو پری
  • مترجم : امید حسینی
  • راوی : هوتن شاطری پور
  • راوی دوم : شهره روحی
  • ناشر : انتشارات کتاب‌سرای نیک
  • زبان : فارسی


درباره کتاب

«سلام، من متیو هستم، البته شاید من را به اسم دیگری بشناسید. دوستانم بهم می‌گویند متی. و قاعدتا باید تا حالا مرده باشم.» داستان جذاب بازیگر مشهور، متیو پری، اینگونه آغاز می‌شود. در این کتاب، با او در مسیر زندگی‌اش، از جاه‌طلبی‌های کودکی تا شهرت و اعتیاد و بهبودی پس از یک فاجعه بزرگ همراه می‌شویم.

«فاجعه بزرگ» یک سرگذشت‌نامه فراموش‌نشدنی است که چشم مخاطب را به روی حقایقی باورنکردنی باز می‌کند و به کمک کسانی می‌آید که با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند. این داستان صادقانه و تکان‌دهنده را از دست ندهید...

«سرگذشتی شگفت‌انگیز که نوشتن آن شهامت زیادی می‌خواهد. این کتاب سرشار از امید به آینده و زندگی است.» - مارتا کافمن (یکی از سازندگان سریال فرندز).

«ستاره دوست‌داشتنی سریال فرندز، ما را به پشت صحنه این سریال و مشکلاتی که در اثر اعتیاد داشته، می‌برد.» - نیویورک تایمز.

«متیو پری، بدون هیچ تعارفی، از رفتارهای اشتباه خود در گذشته می‌گوید.» - گاردین.




کتاب افسانه‌‌ ی عادی‌‌ بودن

  • نویسنده: گبور مته
  • مترجم: آراز بارسقیان
  • ناشر: میلکان


درباره کتاب

کتابِ افسانه‌ی عادی بودن بررسی نو و خلاقانه‌‌ی علت انواع بیماری جسمی و روانی ماست. کتابی که سویه‌ی انتقادی خود را به سمت اجتماع می‌گیرد و آن را بانی انواع مشکلات روان‌تنی انسان‌ها می‌‌داند و راه‌های بسیار کارگشایی برای حرکت به سمت سلامت عمومی و درمان پیشنهاد می‌دهد.

این کتاب در نوع خود انقلابی است در زمینه‌ی بررسی بیماری‌ها. گبور مَته با چهار دهه تجربه‌ در مقام روانپزشکِ بالینی متوجه شده که فهم ما از واژه‌ی «عادی/نُرمال» اشتباه است. ما برای این فهم معمولاً نقش تروما و استرسی را که بر فرد وارد می‌شود ندید می‌گیریم؛ حتی گاهی فشارهای زندگی مُدرن را هم نمی‌بینیم. از نظر مته سیستم پزشکی غربی علیرغم تمام پیشرفت‌ها و تخصص‌های که به آن نائل شده، همچنان نمی‌تواند فرد را به عنوان یک «کُل» بررسی کند و در موارد بسیاری تأثیر استرس‌های زندگی روزمره بر بدن را ندید می‌گیرد که باعث تضعیف سیستم ایمنی و بر هم خوردن تعادل عاطفی می‌شود. در افسانه‌ی عادی بودن مته از اسطوره‌های عمومی می‌گوید که ما را بیمار جلوه می‌دهند و سعی می‌کند ارتباطی بین سلامتی افراد و منطقی بودن کلیت جامعه برقرار کند. در نهایت از این گذر به راهنمای همدلانه‌ای برای سلامت و درمان می‌رسد. مَته پوشش دانش عادی و حکمتِ پذیرفته‌شده‌ی عمومی را کنار می‌زند تا قلاب باورهای نادرستی را باز کند که منجر شده وضع موجود سر جایش باقی بماند. بحث‌های علمی در این کتاب نیز مانند دیگر کتاب‌های مَته از دلِ داستان‌های واقعی آدم‌هایی بیان می‌شود که سِیرشان در بیماری و سلامت را با او در میان گذاشته‌اند.

کتاب قدرت شروع ناقص


  • نویسندگان : جیمز کلییر ، یمز کِلییِر
  • مترجمان : ایوب کوکبی ، فرزانه حاج خلیلی
  • ناشر : میلکان


درباره کتاب

چندبار شده که به‌خاطر احساس ناکافی بودن یا آماده نبودن شرایط، از انجام کاری که مد نظرتان بوده منصرف شده‌اید؟ کتاب قدرت شروع ناقص: جستارهایی درباره بهتر انجام دادن کارها (The Power of Imperfect Starts)، یک اثر فوق‌العاده است که به شما نشان می‌دهد انتظار برای ایده‌آل شدن شرایط، یک انتظار بیهوده است. با این تفکر، از انجام دادن کارهایی که دوست دارید، دور می‌شوید. شما باید با وجود کامل نبودن، آماده نبودن صد در صدی شرایط و پشت کردن به باورِ یک شروع خوب، کارهایی که دوست دارید را انجام دهید؛ وگرنه هیچ‌وقت دیگر انجام‌شان نخواهید داد. به این موقعیت، قدرت شروع ناقص می‌گویند.

کتاب قدرت شروع ناقص به نویسندگی جیمز کلییر، یکی از بهترین کتاب‌های روانشناسی است که درباره بهتر انجام دادن کارها صحبت می‌کند. این اثر شما را از خطر وسواس برای شروع کارها آشنا می‌کند و اعتقاد دارد که یک شروع ناقص، بهتر از شروع نکردن است. بسیاری از افراد به‌خاطر ترس از کامل نبودن و ایده‌آل نبودن شرایط، همیشه انجام دادن کارها را به تعویق می‌اندازند. آن‌ها در وسواس‌های خود غرق می‌شوند و میلِ انجام کارها را فراموش می‌کنند. اما تصورات ایده‌آل‌گرایانه، نمی‌تواند شما را به اهداف‌تان برساند؛ چرا که هنوز به سراغ انجام کارهای‌تان نرفته‌اید.

این اثر لحن بسیار گرم و صمیمی‌ای دارد و خوانندگان را با خود همراه می‌کند. به نظرتان اگر بخواهید راه جدیدی را آغاز کنید و موفق شوید، مطالعه تجارب افراد موفق این حوزه می‌تواند تاثیرگذار باشد؟ این افراد بعد از آزمون و خطاهای بسیار و پشت سرگذاشتن راه‌های سخت توانسته‌اند به جایگاه امروزی‌شان دست پیدا کنند. قدم‌به‌قدم دنبال کردن راه آن‌ها، کار منطقی‌ای به نظر نمی‌رسد؛ چرا که شما در ابتدای راه هستید و آن‌ها سال‌ها پیش از آن نقطه عبور کرده‌اند.

یادگیری از تجارب دیگران در بخش‌هایی از زندگی می‌تواند مفید باشد؛ اما نباید درگیرِ الگوگیری همه‌جانبه شوید. فراموش نکنید که مقایسه خودتان با افراد موفق، می‌تواند باعث دل‌سردی‌تان شود و شما را در دامِ این تفکر بیندازد که کافی نیستید. نویسنده معتقد است که با مقایسه کردن خودتان با دیگران و تلاش برای ایده‌آل کردن شرایط، هیچ‌وقت حرکت به سمت رویاهای‌تان را شروع نمی‌کنید و درجا می‌زنید. پس وقتش است که یک شروع ناقص داشته باشید.

کتاب افسانه‌‌ ی عادی‌‌ بودن


  • نویسنده: گبور مته
  • مترجم: آراز بارسقیان
  • ناشر: میلکان


درباره کتاب

کتابِ افسانه‌ی عادی بودن بررسی نو و خلاقانه‌‌ی علت انواع بیماری جسمی و روانی ماست. کتابی که سویه‌ی انتقادی خود را به سمت اجتماع می‌گیرد و آن را بانی انواع مشکلات روان‌تنی انسان‌ها می‌‌داند و راه‌های بسیار کارگشایی برای حرکت به سمت سلامت عمومی و درمان پیشنهاد می‌دهد.

این کتاب در نوع خود انقلابی است در زمینه‌ی بررسی بیماری‌ها. گبور مَته با چهار دهه تجربه‌ در مقام روانپزشکِ بالینی متوجه شده که فهم ما از واژه‌ی «عادی/نُرمال» اشتباه است. ما برای این فهم معمولاً نقش تروما و استرسی را که بر فرد وارد می‌شود ندید می‌گیریم؛ حتی گاهی فشارهای زندگی مُدرن را هم نمی‌بینیم. از نظر مته سیستم پزشکی غربی علیرغم تمام پیشرفت‌ها و تخصص‌های که به آن نائل شده، همچنان نمی‌تواند فرد را به عنوان یک «کُل» بررسی کند و در موارد بسیاری تأثیر استرس‌های زندگی روزمره بر بدن را ندید می‌گیرد که باعث تضعیف سیستم ایمنی و بر هم خوردن تعادل عاطفی می‌شود. در افسانه‌ی عادی بودن مته از اسطوره‌های عمومی می‌گوید که ما را بیمار جلوه می‌دهند و سعی می‌کند ارتباطی بین سلامتی افراد و منطقی بودن کلیت جامعه برقرار کند. در نهایت از این گذر به راهنمای همدلانه‌ای برای سلامت و درمان می‌رسد. مَته پوشش دانش عادی و حکمتِ پذیرفته‌شده‌ی عمومی را کنار می‌زند تا قلاب باورهای نادرستی را باز کند که منجر شده وضع موجود سر جایش باقی بماند. بحث‌های علمی در این کتاب نیز مانند دیگر کتاب‌های مَته از دلِ داستان‌های واقعی آدم‌هایی بیان می‌شود که سِیرشان در بیماری و سلامت را با او در میان گذاشته‌اند.


کتاب خانم نزهت الدوله


  • نویسنده : جلال آل احمد
  • راوی : علیرضا ناصحی
  • ناشر : نوین کتاب


درباره کتاب

تاکنون زنی را دیده‌اید که سن بالایی دارد و چند بار طلاق گرفته و همچنان به خودش می‌رسد و آرایشگاه می‌رود و حتی دلش می‌خواهد دوباره ازدواج کند؟ دیگران چه برخوردی با او دارند؟ جلال آل‌احمد، سال‌ها پیش داستان چنین زنی را در «خانم نزهت‌الدوله» نوشته است. زنی که انگار دلش نمی‌خواهد هیچ وقت پیر شود. «خانم نزهت‌الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاییده و دوتا از دخترهایش هم به خانه داماد فرستاده شده‌اند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، باز هم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است. و گرچه سر و همسر و خویشان و دوستان می‌گویند که پنجاه سالی دارد، ولی او هنوز دو دستی به جوانی‌اش چسبیده و هنوز هم در جست‌وجوی شوهر «ایده‌آل» خود به این در و آن در می‌زند. هفته‌ای یک بار به آرایشگاه می‌رود و چین‌وچروک‌های پیشانی و کنار دهان و زیر چشم‌هایش را ماساژ می‌دهد. موهایش را مثل دخترهای تازه‌عروس می‌آراید یعنی با سنجاق و گیره بالا می‌زند...» این بخشی از داستان صوتی «خانم نزهت‌الدوله» نوشته جلال آل‌احمد است. زنی که اعتقادی به سن و سال ندارد و همیشه خودش را در اولویت قرار می‌دهد. خانم نزهت‌الدوله سه ازدواج ناموفق داشت که از هر شوهرش به دلیلی طلاق می‌گیرد. جلال آل‌احمد هم نگاه متفاوتی به جامعه ایران داشت و هم به واسطه حضور همسرش، سیمین دانشور، نگاه متفاوتی به زن ایرانی داشت. او در خلال داستان‌هایش توانسته صدای زنانی باشد که شاید هیچ‌وقت، هیچ‌کس، صدای درد آنها را نشنیده است. همین موجب شده تا زن ایرانی در دوره معاصر و حتی کمی پیش از آن، در آثار جلال وجهه‌ای دیگر از خود را نشان دهد. مانند همین داستان «خانم نزهت‌الدوله». زنی که نمونه‌اش احتمالا در اطراف ما هست و اتفاقا همیشه درگیر طعنه‌ها و تمسخرهای دیگران قرار می‌گیرد. زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختی‌شان کم یا زیاد می‌شود، هر یک داستان‌هایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خنده‌ها و گریه‌ها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعه‌ای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزن‌انگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست. داستان «خانم نزهت‌الدوله» بخشی از مجموعه داستان‌های زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان می‌پردازند و دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.

کتاب خاطرات یک آدم کش


  • نویسندگان: کیم یونگ ها
  • راوی: هوتن شکیبا
  • ناشر: رادیو گوشه


درباره کتاب

کتاب داستان مردی را بازگو می‌کند که سالیان طولانی آدم کشته است و در این کار بسیار حرفه‌ای بوده است. کیم بیونگ سو باسواد است، ادبیات و شعر خوانده، اما حال که در دوران بازنشستگی به سر می‌برد دچار زوال عقل شده و دکتر به او گفته که به‌زودی همه چیز را فراموش خواهد کرد. نه آخرین قتلش را به یاد می‌آورد و نه حتی سگش را. احساس می‌کند همه‌چیز را از دست داده است. کتاب خاطرات این مرد را روایت می‌کند و در ادامه‌ی داستان موقعیتی پیش می‌آید که شخصیت داستان که در گذشته یک قاتل حرفه‌ای بوده و اکنون بازنشسته شده و همه‌چی را فراموش کرده است با یک چالش روبرو می‌شود و باید تصمیم بگیرد که آیا یک قتل دیگر انجام بدهد یا نه؟ آن هم کشتن یک قاتل دیگر! دختر مرد قاتل عاشق و دلباخته‌ی یک قاتل زنجیره‌ای شده است که مثل یک ماشین آدمکشی دخترها را یکی پس از دیگری به قتل می‌رساند. او که دخترش را در خطر می‌بیند می‌خواهد از دخترش محافظت کند ولی هرروز فراموش می‌کند که چه‌کاری می‌خواسته بکند و فنون قتل را هم هرروز بیشتر فراموش می‌کند. داستان حول این شخصیت و نحوه‌ی برخورد او با این تردید که آیا مجدد به قتل روی بیاورد یا خیر ادامه پیدا می‌کند. کیم یونگ ها با نثری روان و خوش‌خوان خاطرات این مرد را روایت می‌کند که خواندن آن را لذت‌بخش‌تر می‌کند. - بخشی از کتاب: در راه برگشت از بیمارستان پشت ایست بازرسی ماندیم. مأمور پلیس طوری من و اون-هی را نگاه می‌کرد که انگار می شناسدمان، بعد گذاشت برویم. او پسر کوچک‌تر دهیارمان بود. گفت «ایست بازرسی گذاشته‌ایم چون یکی رو کشته‌اند. این که شب و روز داریم می‌گردیم و هیچی هم دست‌مون رو نمی‌گیره داره ازپا درمون می‌آره. مردم پیش خودشون چی فکر می‌کنند؟ که آدم‌کش‌ها توی روز روشن راست‌راست واسه‌ی خودشون می‌چرخند و می‌گن “تو رو خدا بیاید دستگیرم کنید؟» بعد گفت حد فاصل محله‌ی ما و محله‌ی مجاور سه زن کشته شده‌اند. پلیس‌ها به این نتیجه رسیده بودند که کار کار یک قاتل زنجیره‌ای است. زن‌ها همگی بیست و خرده‌ای ساله بودند و دیروقت شب توی راه خانه کشته شده بودند. رد طناب روی مچ دست و پاهایشان افتاده بوده. قربانی سوم را درست بعد از تشخیص آلزایمر من پیدا کرده بودند. روی همین حساب از خودم پرسیدم‌ «یعنی قاتل منم؟» به خانه که رسیدیم. تقویم دیواری‌ام را ورق زدم و تاریخ‌هایی را بررسی کردم که به‌شان شک داشتم. شواهد قرص و محکمی داشتم. خیالم راحت شد کار من نبوده. اما خوشم هم نیامد که کسی داشت در قلمرو من آدم می‌دزدید و می‌کشت. به اون-هی هشدار دادم که شاید قاتل بینمان کمین کرده باشد. گفتم باید حواسش به چه چیزهایی باشد و هرگز تا دیروقت تنها بیرون نماند. کافی بود پایش را بگذارد توی ماشین یک مردی و کلکش کنده شود. پیاده‌روی با هدفون هم خطرناک بود. گفت «تو رو خدا این قدرنگران نباش».